آدمها با چیزهای مختلف به یاد میآیند؛ با عکسها، با فیلمها با حرفها با خاطرههایشان. موسیقیدانها اما با آواهایشان به یاد میآیند. با خاطراتی که برای گوشهای ما ساختهاند. گوشهای ما راهی دارند به جان ما. به آن لایه پنهانی که میشنویم و چیزی در قلبمان تکان میخورد. ما را میبرد به جاهایی که در لحظه دلمان میخواهد برویم، به جاهایی که برایمان پر از تصویر است. این کار موسیقی است. موسیقی برای ما از آسمان نمیافتد، کاری که موزیسین میکند این است که آن را برای ما از آسمان به زمین میآورد. این کاری است که همه موزیسینها برایش تلاش میکنند. جانشان را میگذارند وسط، عمرشان را صرفش میکنند اما فقط برخیهایشان هستند که به ابرها دست پیدا میکنند و از لابلای آنها، صداهایی که دلشان میخواهد را پیدا میکنند و برای ما میآورند پایین.
بابک بیات یکی از آنها بود، یکی از آنهایی که موهایش را در همین راه سفید کرد اما دستش به ابرها خورد. آن هم بارها و بارها. او برای ما ابرها را کاویده بود و انبوهی آواهایی آورده بود که تا همین امروز به جانمان گره خورده است. مرد سپیدمویی که نجیبانه موسیقی مینوشت. با فیلمها زندگی میکرد و توانایی آن را داشت که به کنه چیزها دست پیدا کند و ویژگیهایی را از دل آنها بیرون بکشد که کار فهم سینما را راحتتر کند.
نوشته بابک بیات؛ مردی که دستش به ابرها خورد اولین بار در فیلیموشات. پدیدار شد.
آهنگ و عکس...
ما را در سایت آهنگ و عکس دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : خنجی axahang بازدید : 31 تاريخ : يکشنبه 5 آذر 1402 ساعت: 14:01